شهید اسماعیل خیری - نمایش محتوای تولیدات ویژه
شهید اسماعیل خیری
شهید اسماعیل خیری
Martyr Esmail Kheiri
این شهید بزرگوار در روز چهارم مرداد ماه سال ۱۳۴۷، در روستای حصار خروان از توابع شهر آبیک به دنیا آمد. پدرش یوسف، کشاورز بود و مادرش رقیه نام داشت. تا چهارم ابتدایی درس خواند. او نیز کشاورز بود که از سوی یگان بسیج استان در جبهه حضور یافت.
در روز هفتم اسفند ماه سال ۱۳۶۲، در طلائیه بر اثر اصابت گلوله به سر، شهید شد. پیکر پاک وی مدتها در منطقه برجا ماند و سال ۱۳۷۶ پس از تفحص در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد.
فرازهایی بر وصیت نامه شهید بزرگوار : به نام خدا. سلام و درود بر خدا و سلام و برکات خدا بر رهبر عظیم الشان انقلاب اسلامى، حضرت آیت الله العظمى امام خمینى. سلام و درود خدا بر شهداى انقلاب اسلامى و شهداى جنگ تحمیلى، على الخصوص شهداى گمنام این وصیت نامهاى که الآن دارم مىنویسم، ساعت ۴ بعداز ظهر مىباشد.
پدرجان، واجب مىباشد که وصیتنامهاى بنویسم. و اما شما اى پدر و مادرم، بدانید و مطمئن باشید من امروز در راه جاودانهاى گام نهادم که انتهاى آن انشاالله حکومت مستضعفین جهان است. بارها پیش خودم زمزمه نمودم که شما براى من زحمت بسیارى کشیدید و من هم در آخر نتوانستم زحمات شما را جبران نمایم; در حق شما خیلى کوتاهى نمودم و دین خود را نسبت به شما به طور صحیح ادا نکردم.
ولى پدر جان، اگر من شهید شدم، به مادرم دلدارى بدهید و مادرم به خواهرانم دلدارى بدهد، و امیدوارم بعد از شهادت من، خرجى نکنید هرچه مىتوانید کم خرج کنید. براى خدا کار کنید و بجز خدا.حرف کسى را گوش نکنید . این فکر را نکنید که اگر زیاد خرج کنید، مردم تعریف مىکنند و اگر کم خرج کنید، مردم مىگویند که تمام شما را به پروردگار جهانیان مىسپارم و پروردگار جهانیان شما را نگهدار مىباشد.
به امید روزى که پرچم جمهورى اسلامى ایران در بلندتربن قله دنیا به اهتزاز درآید آمین. در بساط خویش دارد بهترین کالا شهید/ مىکند کالاى خود را با خدا سودا شهید/ بهر استقلال اسلام از خم چوگان مرگ/ گوى سبقت را از میدان مىبرد تنها شهید/ سر خط آزادى ما را به میدان نبردمىکند/ با خون سرخ خویشتن امضا شهید.خداحافظ شما. پسر شما. ۲۶/۱۱/۶۲.
خدایا جاى حمد و سپاس است که من بنده حقیر را به این سرزمین مقدس آوردهاى تا در استقرار حاکمیت جهانى اسلام که بر دوش سپاه اسلام استوار است، آنها را کمکى کرده باشیم. زیرا که حافظ استقرار حکومت عدل اسلام در جهانند. با تابش آنهاست که اشعه تابناک اسلام برروى زمین جهان گیر خواهد شد.
براى همین است که تمام دستهاى ابرقدرتها براى ضعف و نابودى سپاه اسلام به کار مىرود و گروه منافقین و دشمنان اسلام را در داخل کشور وارد و به تخریب و آتش سوزى وادار مىکنند. خدایا بگذار در میدانهاى شهادت بتازیم; بگذار غرور و تکبر را با آب اخلاص و خلوص و صدق و تواضع شستشو دهیم و با خون خود ننگ هزار ساله تاریخ را بشوییم.
اى حسین جان، اى عزیز زهرا، فرزندان تو را در این سرزمین ها سر بریدند، دستشان را جدا کردند. اى حسین جان، اى شهید بزرگ، اى سرور شهداى اسلام، آمدهام تا با تو راز و نیاز کنم دل پر درد خود را به سوى تو بگشایم. از انقلابیون دروغین گریختهام. از کسانى که با خون شهیدان تجارت مىکنند، متنفرم.
آرى انسانها، آیا انسانى که براى خدا دست از همه چیز خود مىکشد و در هواى سرد زمستان و گرماى تابستان در میان سنگرها، زیر رگبار تیر و مسلسل و توپ و خمپارهها مقاومت مىکند و از حمله دشمنش، آنى در امان نیست و مثل کوه مقاوم براى زندگى من وشما ایستادگى مىکند، مىجنگد تا کشته مىشود، آیا او شهید نیست ؟ آیا در خور تحسین و تمجید پیامبران و فرشتگان الهى نیست.
پدر و مادرم، مىدانم که در سوگ من خواهید نشست و بیاد من خواهید بود; البته مىدانید که من عاشق حسین بودم و هستم و سالهاست در راه اسلام قدم بر مىدارم. همانطورى که مطلع هستید، امام فرمودند وظیفه شرعى و عرفى خود را ادا کنید; پس جان ناقابلم را به اسلام هدیه مىکنم. زیرا درس شهادت را از معلم و رهبرم ابا عبدالله الحسین آموختهام.
کسى نمىتواند به این منزلگه دسترسى پیدا کند; پس چه بهتر که از این زندگى و دنیاى رقت بار پررنج و شکنجهزایى که موجب غرق شدن در گناه و معصیت است رها شده و به سوى او تنها عاشق مومن شتابیم. سلام اى جنگجویان دلاورنهنگانى به خاک و خون شناور و سلام اى صخرههاى صف کشیدهبه پیش تانکهاى کوه پیکر. والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته. ۲۶/۱۱/۶۲. اسماعیل خیرى